ماجراهای جی جی و مامان جون

تاپ تاپ اباسی

مامان میخواست برات تاپ بخره هر سری می گفتم بعدا تا اینکه یه روز صب خواب می دیدیو با صدای بلند می گفتی:تا تا اباسی خدا منو نناسی اگه منو بناسی بغه ماماس بناسی ؛ما مانم دلش سوخت تو بارون شدید با مامانی رفتیم برای آناس تاپ خریدیم مبارکت باشه عزیزم   ...
4 خرداد 1392